اسرار خوشنویسی، اسرار قلم – به قلم محمدمهدی بحرینی
اسرار خوشنویسی;
قلم;
بسم الله الرحمن الرحیم
ن والقلم ومایسطرون…
آوردگاه خوشنویسی، تجلی گاه اراده و ارادت محبوب ازل است مر خودش را بواسطه وجود معنانشانِ کاتب و سرپنجههای استوارگشتهٔ او در مشقِ عاشقی، و تعظیم ساحت نور در سایهٔ گسترانیدهٔ رحمت واسعهاش.
که لسان الغیب شیرازی فرمود:
چه لطف بود که ناگاه رشحهٔ قلمت
حقوقِ خدمت ما عرضه کرد بر کرمت
(رشحه به معنای چکّه و چکیدن)
وقتی عطشِ وصل، وجودِ “نیِ” فراقمند را بگیرد، جز “دمِ” نایی، “نی” را قوّهٔ محرّکهٔ امتزاجِ ملکوتی عاشق و معشوق، حاصل نیاید.
یعنی فقط پیغامی و ندایی از جانب او میتواند زخمِ قلب عاشق را طبابت کند! و این تکلیف بر دوش بادِ صبایی است که از کوچهٔ مهربانی اش میوزد…
مرحوم فضائلی درکتاب رفیع تعلیم خط میفرماید:
‘قلم، بدان سبب چنین نام گرفته که از اصلهٔ خود قطع گردیده است و وقتی تراشیده شد، “قلم” نامیده میشود.
قلم مهمترین ابزار نوشتن است که درشرافت آن گفتهاند “اول چیزی که خدا آفرید و به او فرمان داد، قلم بود!”
و در ابتدای سورهٔ مبارکهٔ قلم، به آن اشارت دارد (آیهای که در ابتدای مطلب گذشت)’
قلم، ابزار کتابت است. کاتب، بوسیلهٔ قلم، نیتِ کتابتش را جامهٔ عمل میپوشاند.
قلم، جزئیست که قیّم کل محسوب میشود! اثر خوشنویسی، بشرط مهیا بودن تمامی اجزاء لازمهاش، در فقدان قلم، مقدور نمیافتد!
یعنی قلمی که خودش جزئی از ماجرای مفصل کتابت است، باعث و بانی نوشتن هم هست! تا قلم در هویت قلمیتش مستقر نباشد، چیزی در عالم به کتابت نمیرسد!
نکته مهم و جالب اینجاست که قلم، در اثر نهایی کاتب، حضور خارجی ندارد! یعنی از میان قلم و مرکّب و نیت کتابت کاتب و لوح کتابت، همه در اثر نهایی مشهودند، بجز خود قلم!
قلم مینویسد و میرود! نقش میزند و وحدت را از دوات به کثرت حروف و صُوَر میکشد، و خودش گریزپایانه، عبور میکند! مؤثریست که از روی اثرش، پی به حضورش میبرند!
از دریچهٔ نگاه عرفانی، قلم واسطه ایست برای تفصیلِ فیضِ وجود از اجمالِ دوات!
….
قلم، گشایندهٔ اسرار پوشیده در دوات جامع عالم است! اسراری که به واسطهٔ قلم و به قدر بضاعت قلم، مجال افشا مییابند و لوح وجود را مملو از تجلیات کاتب اعظم میکنند…
نیای که به نیت قلمیت و کتابت از نیستان بریده میشود، باید تراشیده شود!
تراش قلم، توسط بزرگی مقدور است که اشراف به چگونه تراش خوردن قلم برای کتابت در بضاعت مقدورش داشته باشد، و ابزار و قدرت این کار را نیز هم!
سالک، وقتی طلب سلوک درمسیر حقیقت پیدا میکند، و همت و جهد درکار میآورد، همچون نی ای است که از نِیِستان تعلق و توقف، بریده میشود.
این انقطاع الی الله، مقدمه ایاست برای تحصیل کمال.
پیر، مرشد یا ولی، نیِ سالک را درحد قابلیتش تراش میدهد! و سالک با صفات و اسماء تراش خورده و کمال یافته، مهیای جایگاه کتابت میشود.
آنگاه است که در نفیرش، مرد و زن (که کنایه از کثرت تام و اجتماع وجهین خلقتند) مینالند!
این ناله را شروحی است که دراین مقال نگنجد.
لکن به اجمال همینقدر اشاره کنم که این ناله، ماحصل سودای عاشقیست در سر انسانهایی که مهجورند از معشوقشان!
گرچه دوریم، به یاد تو قدح میگیریم
بُعد منزل نبُوَد در سفر روحانی 1
و این دوری، بُعد منزل نیست! دوریِ فهم است و ادراک!
وجهی بواسطهٔ بضاعت قلیل ما در حجابهای خلق!
و وجهی بواسطهٔ غلبهٔ نفسانیات و محرّکات تلبیسانهٔ ابلیس!
جامعِ قوسینِ وجود است!
از این دریچهٔ نگاه، نالهٔ مرد و زن در نفیرِ نی، ناله از این بُعد ذاتیست!
که فرمود2:
تو خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تاب دوری و نه تاب دیدار!
وجهی دیگر اما، اشاره به دوری ما از محبوب دارد در ذیل افعال مختارانهٔ خودمان. آنجا که به اختیار و غفلت، دوی از محبوب درکشیدهایم و به فراقِ دوست، مضاعف دچار شدهایم…
آنجاست که به نوری و عنایتی، به خود آمده، ناله به سریرِ نوای قلم سپردهایم در بازگشت!
….
شکایت نی از جداییها، حکایت شکایت قطرهٔ عاشق است از فراق خورشید! حکایت هرگز نرسیدن است که منتج به شکایت میگردد….
این نگاه، در مشی و نگرش عرفانی، بنیان از “یغزه” یا بیداری مییابد! بیداری که اولین قدم از سلوک است در نگاه خواجه عبدالله انصاری ذیل کتاب “منازل السائرین” اش…
که به عنایت “یهدی من یشاء” حضرت دوست، قدم فهم به وادی فراق مینهیم…
به قلم محمدمهدی بحرینی? (+گالریاینفو) (+شعرنو)
منابع:
کانال تلگرامی جناب خیری
عکس استفاده شده برای این مطلب از تصاویر جناب ظرفیان
دیدگاهتان را بنویسید